رباعی شماره‌ی ۶۸۵


آنجا که رفیق و یار من غربت بود
هر لحظه دوباره از وطن صحبت بود‎

گفتم نخورم دگر غم میهن و خاک
وین خود غم تازه‌ای در آن عزلت بود

«رباعی قبلی      رباعی بعدی»






این شعر را با دوستانتان به اشتراک بگذارید